دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
2
2017
09
23
ارزیابی نظام مدیریت توسعۀ روستایی ایران: تحلیلی بر مبنای الگوی مکنزی
171
196
FA
حمید
رستگاری
دانشجوی دکتری توسعه کشاورزی، دانشگاه یاسوج، استان کهگیلویه و بویراحمد
h.rastegary69@gmail.com
زکریا
محمدی تمری
دانشجوی دکتری توسعه کشاورزی، دانشگاه یاسوج، استان کهگیلویه و بویراحمد
zakaria_2967@yahoo.com
مصطفی
احمدوند
گروه مدیریت توسعه روستایی- دانشکده کشاورزی- دانشگاه یاسوج
mahmadvand@yu.ac.ir
10.22059/jrd.2017.67433
از الزامات توسعه در مناطق روستایی و چه بسا کل کشور، وجود نظام مدیریت توسعۀ روستایی است، نظامی که از حداقل آسیبهای موجود برای یک مجموعه تشکیلاتی برخوردار باشد. بدین منظور، پژوهش حاضر با هدف بررسی آسیبهای نظام مدیریت توسعۀ روستایی ایران بر مبنای الگوی مکنزی توسعهیافته انجام گرفت. روش کیفی- کمی (آمیخته از نوع طرح اکتشافی) برای انجام پژوهش اتخاذ شد. نمونههای پژوهش به صورت هدفمند انتخاب و تا زمان اشباع یافتهها به دادهبرداری مبادرت شد (10=n). در انتخاب نمونهها، از افراد مطلع به موضوع در بین صاحبنظران دانشگاهی و افراد شاغل در دستگاههای اجرایی استفاده شد. از طریق پرسشنامۀ بازِ محققساخته، آسیبهای شناساییشده در دسترس افراد نمونه قرار گرفت و از این طریق اعتبار نتایج سنجش و ارزیابی شد، همچنین از نرمافزار Nvivo<sub>10</sub> به منظور ترسیم الگوی نهایی پژوهش استفاده بعمل آمده است. نتایج نشان داد در مجموع 72 آسیب در نظام وجود دارد که بیشترین آنها به ابعاد کارکنان و ساختار اختصاص دارد. از بین آسیبهای شناساییشده، فقدان سازمان تخصصی متولی روستا و جای خالی سیاست توسعۀ روستایی در راهبرد ملی به عنوان آسیب توسط تمام نمونههای تحقیق بیان شد. از دیگر آسیبهای مهم میتوان به سردرگمی و تداخل وظایف سازمانهای متولی روستایی، تعدّد نهادی و سازمانها در امر توسعۀ روستایی، نبود منابع مالی پایدار، ناسازگاری ارزشها با شرایط واقعی جامعه بومی، ذینفع نبودن جامعۀ محلی در سایۀ ارزشها، ناهماهنگی بین سطوح تصمیمات، وجود تعداد کثیری از نیروهای آموزشندیده و غیر متخصص در حوزۀ توسعۀ روستایی، نظام آموزش مهارت ناکارآمد در حوزۀ توسعۀ روستایی و سیاستهای شهرگرایی و صنعتگرایی و تأثیر آن بر جامعه روستایی اشاره کرد.
آسیبشناسی,الگوی مکنزی,ایران,مدیریت توسعۀ روستایی
https://jrd.ut.ac.ir/article_67433.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_67433_0fcb08705adb5a49bc7de92d91052896.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
2
2017
09
23
شناسایی و ارزیابی گسترههای فقر شهری در محلات شهر مراغه
197
214
FA
شهریور
روستایی
دانشیار جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه تبریز، استان آذربایجان شرقی
s.rostaei@gmail.com
پوران
کرباسی
دانشجوی دکتری جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه تبریز
poorankarbasi@gmail.com
10.22059/jrd.2017.67434
شهر به عنوان بستر زیست انسان شهرنشین، نیازمند تأمین استانداردهایی است و مسئلۀ فقر، نه تنها یکی از مهمترین مسائل جهان، بلکه یکی از مهمترین مسائل و مشکلات داخلی کلیۀ جوامع، چه ثروتمند و چه فقیر است. گسترههای فقر، نابرابری و تفاوت در الگوی زیست در شهرها ماحصل اقتصاد دوگانه با حاکمیت سرمایهداری بازار آزاد است. گسترش شهرها با ساختار فضایی نامنسجم و ازهمگسیخته سبب تمرکز نامعقول امکانات و خدمات در بخشهای گوناگون شهر و توسعه اجتماعی و اقتصادی نابرابر در آنهاست. شهر مراغه از جمله شهرهایی است که فضای شهری آن به لحاظ اجتماعی- اقتصادی نامتعادل بوده و دارای گسترههای فضایی فقر در حاشیههای شهر است. لذا پژوهش حاضر به تحلیل فقر و توزیع فضایی آن بر اساس مؤلفههای اجتماعی، اقتصادی و کالبدی میپردازد. تحقیق حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش، کمی- تحلیلی است. روش گردآوری دادهها به صورت اسنادی کتابخانهای و بر اساس دادههای مأخوذ از اطلاعات بلوکهای آماری سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1390 بوده که بر اساس 18 شاخص در قالب سه مؤلفۀ اجتماعی، اقتصادی و کالبدی به تحلیل توزیع فضایی فقر در محلات شهر مراغه اقدام کرده است. برای دستیابی به هدف فوق، محلات شهری با استفاده از روشهای کوپراس و آنتروپی شانون، سطحبندی شدند و پس از آن نقشۀ توزیع فقر ترسیم شد. نتایج حاصل نشان میدهد 54/11 درصد از محلات شهر مراغه خیلی فقیر، 92/26 درصد فقیر، 31/42 درصد متوسط، 54/11 درصد مرفه و 69/7 درصد در سطح خیلی مرفه قرار دارند. نتایج این مطالعه نشان میدهد بین بلوکهای شهر مراغه نابرابری وجود دارد و آنها مکانهایی برای تبلور تمایزات اجتماعی، اقتصادی و کالبدیاند. فرصتهای نابرابر اقتصادی، اجتماعی و کالبدی باعث تمایز ساکنان شهر مراغه شده است.
توزیع فضایی,روش کوپراس,شهر مراغه,فقر شهری
https://jrd.ut.ac.ir/article_67434.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_67434_485a0c7aa0c52649b73bd1bd451b903a.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
2
2017
09
23
واکاوی مبانی مشروعیت اقتدار نخبگان سنتی روستایی در راهبری توسعۀ اجتماع محلی (مورد مطالعه: اجتماعات روستایی شهرستان سردشت)
215
238
FA
حسین
ایمانی جاجرمی
0000-0001-6748-2559
دانشیار گروه مطالعات توسعه اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
imanijajarmi@ut.ac.ir
جمال
عبداله پور
دکتری جامعهشناسی توسعه اجتماعی روستایی
jabdollahpour@nri.ac.ir
10.22059/jrd.1396.67450
نخبگان سنتی روستایی در مناطق کردنشین از جمله ظرفیتهای اجتماع محلیاند که با توجه به دارا بودن دانش بومی و اقتدار در ادارۀ امور، در راهبری اقدامات توسعهای نظیر بسترسازی، برنامهریزی، توجیه و متقاعدسازی، کسب موافقت و جلب مشارکت، نقش دارند. در این پژوهش با تأکید بر این تجارب در روستاهای شهرستان سردشت، منشأ مشروعیت اقتدار آنها در راهبری اقدامات توسعهای در پرتو رویکرد نظری اقتدار وبر و توسعۀ محلی و با تکیه بر روششناسی کیفی در گردآوری و تحلیل دادهها واکاوی شده است. بر اساس یافتهها، روحانیون به عنوان نخبگان سنتی با داشتن شخصیتی مردمدار و معنوی، از مشروعیت کاریزماتیک برخوردارند. ضمن آنکه پشتوانۀ دینی، مبنایی برای مشروعیت ارزشی آنها فراهم کرده و باعث شده در طول تاریخ اجتماع محلی، از مرجعیت برخوردار باشند و به عبارتی دیگر مشروعیت سنتی در اقتدار داشته باشند. ریشسفیدان نیز با توجه به سنت تبعیت از بزرگان در اجتماع محلی، مشروعیت سنتی دارند. نتایج بیانگر وجود ترکیبی از مشروعیت نخبگان سنتی است که ریشه در نظام دینی و فرهنگی حاکم بر اجتماع دارد. قانون در اجتماع محلی مبنایی برای مشروعیت محسوب نمیشود. اتکای شوراهای اسلامی و دهیاران در مدیریت جدید توسعۀ روستایی، به مشروعیت ناشی از سنتهای اجتماع محلی میتواند آنها را در راهبری توسعه تقویت کند و به اقتدار آنها در راهبری امور که در وضعیت ضعیفی قرار دارد بینجامد.
اقتدار,توسعۀ محلی,رهبری,مشروعیت,نخبگان سنتی
https://jrd.ut.ac.ir/article_67450.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_67450_e2653ea900ef5bb4c4db42dfa7dc7a4c.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
2
2017
09
23
نقش تأمین مالی خرد بر کیفیت زندگی زنان روستایی در پروژۀ بینالمللی ترسیب کربن در استان خراسان جنوبی
239
260
FA
یاسر
محمدی
استادیار گروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا، استان همدان
ymohammadi84@yahoo.com
جواد
نعمت الهی
دانشجوی دکتری بیابانزدایی، گروه بیابانزدایی، دانشکده کویر شناسی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران.
javad.nematolahi@gmail.com
فاطمه
سپهوند
دانشجوی دکتری توسعه کشاورزی، گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا همدان
fatemeh.sepahvand.3530@gmail.com
10.22059/jrd.2017.67451
پروژۀ بینالمللی ترسیب کربن، ابتکاری مشترک بین دولت جمهوری اسلامی ایران، برنامۀ عمران ملل متحد و تسهیلات زیستمحیطی جهانی است که هدف جهانی آن، کاهش گازهای گلخانهای و آثار تغییر اقلیم، بیابانزدایی، بهبود کیفیت زندگی جوامع روستایی از طریق تأمین مالی خرد افراد فقیر و متنوعسازی درآمد آنان است؛ بنابراین هدف این پژوهش، مطالعۀ نقش تأمین مالی خرد بر کیفیت زندگی زنان روستایی به عنوان مخاطبان اصلی این پروژه در استان خراسان جنوبی بود. جامعۀ آماری شامل تمام زنان روستایی عضو صندوقهای اعتبار خرد در شهرستان سریشۀ استان خراسان جنوبی به تعداد 313 نفر بودند که حجم نمونه از طریق فرمول کوکران به تعداد 188 نمونه محاسبه و نمونهگیری به شیوۀ تصادفی انجام شد. روش تحقیق از نوع کمی و ابزار اصلی این تحقیق پرسشنامۀ است.. یافته ها نشان داد بیشترین تأثیر تأمین مالی خرد بر بعد زیستمحیطی زندگی زنان روستایی بوده است و ابعاد اجتماعی و اقتصادی در جایگاههای دوم و سوم قرار گرفتند. همچنین، عضویت در صندوقهای تأمین مالی خرد سبب شده است زنان درآمدهای بیشتری کسب کنند و تعداد زنان با درآمد مالی مستقل افزایش یابد. مواردی نظیر "تعداد اشتغال ایجادشده"، "تعداد دورههای مهارتآموزی" و نیز "درآمد ماهیانه از شغل" اثر معناداری بر کیفیت زندگی زنان روستایی داشتند و در این میان "تعداد دورههای مهارتآموزی" به عنوان قویترین پیشبینیکنندۀ کیفیت زندگی شناخته شد.
پروژۀ بینالمللی ترسیب کربن,زنان روستایی,کیفیت زندگی,صندوقهای تأمین مالی خرد,استان خراسان جنوبی
https://jrd.ut.ac.ir/article_67451.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_67451_c25aad8d96d854204e882ff40f279a50.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
2
2017
09
23
مطالعۀ رابطۀ هویتگرایی محلی با کنشهای انتخاباتی: بررسی انتخابات مجلس شورای اسلامی در لرستان
261
282
FA
موسی
عنبری
0000-0001-8547-1917
دانشیار گروه مطالعات توسعه اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
anbari@ut.ac.ir
حامد
قلی زاده میرزائی
کارشناسی ارشد توسعه روستایی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
hamedgholizadeh@ut.ac.ir
10.22059/jrd.2000.67453
پژوهش حاضر با هدف تبیین جامعهشناختی مناسبات هویتهای اجتماعی محلی_ قومی با الگوی رأیدهی مردم در انتخابات انجام شده است. پژوهش با روش پیمایش و با نمونۀ 382 نفر در میان شهروندان بالای 18 سال شهرستان سلسله انجام گرفته است. یافتهها نشان میدهد بین قوممداری و طایفهگرایی با رأیدهی بر اساس همریشگیهای قومی و محلی ارتباط وجود دارد. هویتگرایان محلی، کمتر بر اساس معیارهای عام مانند شایسته سالاری، کارآمدی، سطح تحصیلات و قدرت بیان به کاندیدای مورد نظر خود رأی دادهاند. در جامعۀ مورد مطالعه، رأی دادن بیش از هر چیز تابعی از فرهنگ و هویتهای اجتماعی محلی_ قومی حاکم بر آنهاست و سایر عوامل اجتماعی مانند طبقه، میزان درآمد، نوع شغل، جنسیت، مذهب و خانواده به واسطۀ ارتباط با "قومیت" معنا یافتهاند. تحلیلهای رگرسیون چندمتغیری نشان دادهاند گزینشهای سیاسی افراد در اجتماع محلی مبتنی بر مشخصههای قومی_ طایفهای یا همان کنش سنتی بوده به نحوی که کنش سنتی به عنوان وجه غالب و نافذ در اجتماع مورد مطالعۀ سایر اشکال کنش (اعم از عقلانی، ارزشی و عاطفی) را تحت تأثیر قرار داده است؛ بنابراین، از طریق شناخت نظام ارزشها، هنجارها و سنن رفتاری گروههای قومی و طایفهای میتوان به فرهنگ سیاسی افراد در اجتماعات محلی پی برد و از آن طریق نوع نگرش و واکنش آنها به پدیدههای سیاسی را مشخص کرد.
الگوی رأیدهی,کنش انتخاباتی,هویت محلی,هویت قومی,استان لرستان
https://jrd.ut.ac.ir/article_67453.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_67453_4337683d4d139c2865cb763e578692bd.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
2
2017
09
23
ارزشیابی اثربخشی طرح توانبخشی مبتنی بر اجتماع در توانمندسازی زنان روستایی شهرستان بیرجند
283
306
FA
محمدشریف
شریف زاده
دانشیار دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه گرگان، استان گرگان
sharifsharifzadeh@gmail.com
حسین
خندان
دانشکده مدیریت کشاورزی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران.
hosseinkhandan88@gmail.com
غلامحسین
عبدالله زاده
دانشیار دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه گرگان، استان گرگان
abdollahzade1@gmail.com
10.22059/jrd.2017.67454
این تحقیق با هدف ارزشیابی اثربخشی طرح توانبخشی مبتنی بر اجتماع، در توانمندسازی زنان روستایی دارای معلولیت شهرستان بیرجند خراسان جنوبی انجام گرفت. این مطالعه توصیفی به روش پیمایشی انجام شد. جامعۀ آماری تحقیق (591 نفر) دربرگیرندۀ تمام زنان روستایی دارای معلولیت تحت پوشش برنامۀ توانبخشی مبتنی بر اجتماع، در شهرستان بیرجند بود. طبق فرمول کوکران، حجم نمونه 204 نفر تعیین شد. گزینش نمونهها به روش نمونهگیری چندمرحلهای انجام شد. روایی صوری و محتوایی ابزار تحقیق (پرسشنامۀ محققساخته) بر اساس نظر گروهی از خبرگان تأمین و پایایی آن از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ بین 72/0 تا 98/0 تأیید شد. طبق یافتههای تحقیق، 13 درصد پاسخگویان اثربخشی طرح را خیلی زیاد، 5/10 درصد در حد زیاد، 12 درصد در حد متوسط، 41 درصد در حد کم و 5/23 درصد در حد خیلی کم ارزیابی کردهاند. نتایج آزمونهای مقایسه نشان داد پاسخگویانی که در کلاسهای آموزشی شرکت کردهاند، پاسخگویانی که در گروه معلولیت شنوایی و گویایی قرار دارند و پاسخگویانی که از تجهیزات توانمندسازی سمعک استفاده میکنند، اثربخشی طرح را بیشتر ارزیابی کردهاند. تحلیل عاملی عوامل مؤثر بر اثربخشی توانبخشی مبتنی بر اجتماع به استخراج سه عامل تأثیرگذار با عنوان رویکرد نیازمحور توانبخشی مبتنی بر اجتماع، حمایت اجتماعی از توانبخشی مبتنی بر اجتماع، انسجام و همکاری نهادی در اجرای برنامۀ توانبخشی مبتنی بر اجتماع منجر شد. در مجموع این سه عامل 33/78 درصد از کل واریانس عوامل مؤثر بر اثربخشی برنامۀ توانبخشی مبتنی بر اجتماع را تبیین کردند. ضریب همبستگی نشان داد ارزیابی پاسخگویان از اثربخشی برنامۀ توانبخشی مبتنی بر اجتماع با رضایت از زندگی، برخورداری از مهارت، تحصیلات، رویکرد نیازمحور و همکاری و انسجام نهادی برنامه و میزان درآمد و حمایت اجتماعی از برنامه به عنوان متغیرهای مستقل مثبت و معنادار است.
ارزشیابی اثربخشی,توانبخشی مبتنی بر اجتماع,توانمندسازی,زنان معلول روستایی,شهرستان بیرجند
https://jrd.ut.ac.ir/article_67454.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_67454_ae7e9b7e0ccc0a1c1714a92fbf5d0911.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
2
2017
09
23
شناسایی راهکارهای توسعۀ مشاغل خانگی زنان روستایی شهرستان اراک
307
324
FA
کریم
نادری مهدیی
گروه آموزش و ترویج کشاورزی بوعلی سینا. همدان
knadery@basu.ac.ir
زهرا
تیموری
دانشجوی کارشناسی ارشد توسعه روستایی دانشگاه بوعلی سینا همدان
zahra_teymoori22@yahoo.com
10.22059/jrd.2017.67456
مطالعۀ حاضر با هدف شناسایی راهکارهای توسعۀ مشاغل خانگی زنان روستایی در شهرستان اراک، به مطالعه و کنکاش در دو سطح راهکارهای اجتماعی- نهادی و راهکارهای اقتصادی -حمایتی پرداخته است. روش مطالعه با در نظر داشتن اهداف تحقیق، کیفی بوده که با استفاده از تکنیک دلفی در سال 1392 به انجام رسیده است. حجم نمونه شامل 36 نفر از صاحبنظران آکادمیک و متولیان اجرایی حوزۀ اشتغال خانگی است که به شکل غیر تصادفی و هدفمند انتخاب شدند. نتایج حاکی از آن است که خردهبعد «تقویت فرهنگ کارآفرینی» به عنوان راهکاری اجتماعی– نهادی رتبۀ اول را با (نمرۀ 100) به خود اختصاص داده و همچنین خردهبعد «سیاستهای حمایت در بازاریابی» نیز به عنوان راهکار اقتصادی– حمایتی رتبۀ اول را (نمرۀ 80) به خود اختصاص داده و در نهایت در بررسی (شاخص اولویت) فرایند دلفی نیز خردهبعد «تقویت ساختارهای نهادی، رقابتی و محیطی» به عنوان راهکار اجتماعی- نهادی رتبۀ اول را با (نمرۀ 57/87) و خردهبعد «بهبود قوانین و رویههای کاری» با (نمرۀ 100) بالاترین اولویت را نسبت به دیگر خردهابعاد کسب کردهاند.
توسعۀ مشاغل خانگی,راهکارهای اجتماعی- نهادی,راهکارهای اقتصادی- حمایتی,زنان روستایی,شهرستان اراک
https://jrd.ut.ac.ir/article_67456.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_67456_7fad857ab3bf6c7f5c6e49260a0a458e.pdf