دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
1
2017
05
22
کپرنشینی یا کپرزدایی؟ مطالعۀ مردمشناختی کپرنشینان شهرستان عنبرآباد (جیرفت)
1
26
FA
جلال الدین
رفیع فر
استاد گروه مردم شناسی دانشگاه تهران
asi.org@gmail.com
ساجده
میراحمدی پور
کارشناس ارشد مردمشناسی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
mirahmadi@gmail.com
10.22059/jrd.2018.65553
در حال حاضر یکی از الگوهای مسکن روستایی در شهرستان عنبرآباد، کپرنشینی است. این نوع مسکن حاصل سالها و شاید قرنها اندوختۀ فرهنگی است که با بهرهبرداری از منابع محلی و فناوری کاملاً بومی ساخته و استفاده میشود. از ویژگیهای این نوع مسکن، انطباق آن با اقلیم و نوع اقتصاد مسلط منطقه است. امروزه با تغییر و تحولات صورتگرفته در مسکن روستایی و ایجاد امکانات جدید، شناسایی و درک درست از مسکن روستایی منطبق با محیط و نیازهای فرهنگی متنوع ساکنان آن برای برنامهریزیهای توسعهای، چه کوتاهمدت و چه بلندمدت از اهمیت خاصی برخوردار است. بدین منظور در مطالعۀ حاضر به الگوهای مسکن روستایی شهرستان عنبرآباد، به عنوان نمونهای بومی از این نوع مسکن، که در بسیاری از روستاهای سرتاسر منطقۀ جنوب شرق ایران همچنان پایدار و رایج است، پرداخته شده است. روش تحقیق از نوع مردمنگاری است که با بهرهگیری از فنون، مشاهده، مشارکت و مصاحبه انجام شده است. نتایج نشان میدهد این نوع مسکن به عنوان سکونتگاهی که با شرایط ویژۀ اقلیمی، نظام اقتصادی (کشاورزی و دامپروری) و با امکانات موجود در منطقه سازگار است، توانسته با اندک تغییراتی، استمرار خود را حفظ کند. حذف یا ایجاد تغییرات بنیادی در این نوع سکونتگاه به تغییر ساختار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این جامعه نیازمند است. ایجاد هرگونه تغییری در کوتاهمدت، بدون انجام مطالعات تکمیلی توصیه نمیشود و نتیجه آن میتواند به فروپاشی و در نهایت مهاجرت ساکنان به شهرها منجر شود.
کپر زدایی,کپرنشینی,مسکن روستایی,عنبر آباد
https://jrd.ut.ac.ir/article_65553.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_65553_4a871c65a88db3ab3a4d077efd90c79f.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
1
2017
05
22
الگوی نظری توانمندسازی فردی و جمعی بهمثابۀ آزادی با تأکید بر دیدگاههای کانت و آمارتیا سن
27
50
FA
محمود
متوسلی
عضو هیأت علمی گروه اقتصاد اجتماعی نهادی
motvasel@ut.ac.ir
حمیده
دباغی
دکتری جامعهشناسی، گرایش مطالعات توسعه اجتماعی و روستایی از دانشگاه تهران
h.dabaghi@yahoo.com
افروز
عباسی
کارشناس ارشد علوم اجتماعی
afrooz.abbasi09@gmail.com
10.22059/jrd.2018.65554
توسعه فرایندی از ارتقا و افزایش انتخاب است که در خود گزینههای جدید و تازه را جای میدهد. هدف نهایی و تعالی آن نیز تحقق آزادی انسان، افزایش گزینههای انتخاب و بازتولید ثبات است. آزادی انسان، با قدرتدهی یا «<strong><em>توانمندسازی</em></strong><em>»</em> همسوست. حال سؤال این است <em>چه موانعی سبب میشود تا پتانسیلهای فردی در مسیر توانمندسازی شکوفا نشود و انسان به آزادی نرسد؟</em> مقالۀ حاضر از جملۀ تحقیقات بنیادین است و با روش استدلالی در پی افزایش شناخت و بسط نظری است. ساختار نظری عمدتاً مبتنی بر دیدگاههای نظری کانت و آمارتیا سن پیرامون آزادی و توانمندسازی است؛ بنابراین پس از بسط نظریۀ این دو صاحبنظر، پیرامون جایگاه انسان، در تدوین و ارائۀ الگوی نظری توانمندسازی به ضرورت وجود اخلاقیات انسان، توانمندسازی و کنش جمعی و کنش انسانی و نهادها به عنوان سه رکن اصلی در مدل مورد نظر میپردازیم. در بخش نتیجهگیری با بسط منطقی، این سه رکن را به یکدیگر متصل میسازیم. از نظر سن، انسان هم ابزار تحقق دستاوردهای اجتماعی و هم غایت و متعالیترین هدف است. کانت در رویکردی انتزاعیتر، انسان را معطوف به شناسایی و تحقق والاترین خیر و خوبی و هدف نهایی را «<em>تعالی رشد اخلاقی</em>» میداند که در گروی کنترل ماکزیمها یا اصل یا قاعدهای اخلاقی است. انسان بهمثابۀ موجودی خودتعینگر، مختار و دارای استقلال در ادبیات کانت، هسته تئوری اصول اخلاقی اوست و میتوان آن را در معنای قدرتدهی به افراد، خودشناسی، اعتمادبهنفس و اقتدار درونی به کار برد و در مفهوم توانمندسازی بازشناخت. حال آنکه کنترل، آزادسازی و بسط کنشهای فردی از طریق تجلی کنشهای جمعی در قالب مفهوم نهاد، شکل میگیرد. انسان متعلق به دنیای حسی و طبیعی عضوی از جهان هوشمند است و ارادۀ انسانی را همسوی ارادۀ قدسی و عبور از تمایلات و خواستههای نفسانی قرار میدهد. چنین تغییری در انسان و بالفعل ساختن توانمندیهای ذهنی و سپس عینی وی، در سیستم باورهای فردی که تثبیت و تداومش از طریق نهادها، یا همان کنشهای جمعی تجلییافته، میسر میشود.
آزادی کانتی,انسان خود تعینگر,توانمندسازی,فقدان قدرت,نهادها
https://jrd.ut.ac.ir/article_65554.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_65554_723d1f39599c50fe154f9f155b2c250d.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
1
2017
05
22
تدوین مدل محلۀ آسیبپذیر بر اساس پیشایندهای خانواده، همسالان و نگرش به مصرف مواد
51
78
FA
رقیه
علائی
دانشجوی دکتری روانشناسی تربیتی، دانشگاه لرستان، استان لرستان.
alaei.rog@fh.lu.ac.ir
محمد
علی سپهوندی
استادیار گروه آموزشی روانشناسی، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران
sepahvandi.m@lu.ac.ir
عزتاله
قدم پور
دانشیار گروه آموزشی روانشناسی، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران
ghadampour.e@lu.ac.ir
10.22059/jrd.2018.65555
محله، زمینه و بستری برای بروز آسیبها و مسائل اجتماعی بخصوص در سطح خانواده است. بحث آسیبپذیری محله به ویژه از لحاظ مصرف مواد، یکی از چالشهای فکری و روانی مردم در برخی محلات مرکزی شهر تهران است، به طوری که طبق آمارهای توصیفی این پژوهش، بیش از 70 درصد مشارکتکنندگان در محلات مرکزی شهر بر اساس پیشایندهای خانواده، همسالان و نگرش به مصرف مواد با آسیبپذیری محله مواجهاند، لذا این موضوع هدف و مسئلۀ اصلی پژوهش است. در این تحقیق 460 نفر به عنوان نمونۀ تحقیق بر حسب روش کمی و استفاده از آمارههای پارامتری، رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر بررسی شدهاند. یافتههای تحقیق نشان میدهد بر حسب رگرسیون چندگانه مدل به خوبی با دادهها منطبق است و مجموعه متغیرهای مستقل، 0.579 درصد از واریانس محلۀ آسیبپذیر را پیشبینی میکنند. میزان ضرایب استانداردشده یا بتا برای نظارت خانواده (0.068) و مصرف مواد در خانواده (0.004-) معنادار نیست و تعارض خانواده و نگرش به مصرف مواد به ترتیب با ضرایب بتای 0.376 و 0.222 بیشترین و همسالان منحرف با ضریب بتای 0.178 کمترین قدرت تبیینکنندگی واریانس محلۀ آسیبپذیر را در بین افراد نمونه دارند. مطابق نتایج تحقیق، متغیرهای مستقل به خوبی تغییر متغیر وابسته (آسیبپذیری محله) را در مدل تحقیق تبیین میکنند.
جوانان,خانواده,محلۀ آسیبپذیر,نگرش به مصرف مواد,همسالان,شهر تهران
https://jrd.ut.ac.ir/article_65555.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_65555_ae9cf342943cfeaa2d15e3834ec1275a.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
1
2017
05
22
تحلیل جامعهشناختی بینظمی (فیزیکی- اجتماعی) در فضای شهری
79
100
FA
علی اصغر
فیروزجائیان گلوگاه
0000-0003-1525-3142
استادیار جامعه شناسی، دانشگاه مازندران
firozjayan@gmail.com
10.22059/jrd.2018.65561
بینظمی یکی از آسیبهای جدی جامعۀ ایرانی بخصوص در فضای شهری است که تحت تأثیر عوامل مختلف قرار دارد؛ در این میان، پیوند اجتماعی در بروز رفتار اجتماعی نقشی کلیدی دارد. ضعف پیوند اجتماعی یا فرسایش سرمایۀ اجتماعی موجب بینظمی در دو بعد فیزیکی و اجتماعی میشود. بر این اساس، این تحقیق با تأکید بر عامل فرسایش سرمایۀ اجتماعی بر اساس نظریۀ پاتنام و فوکویاما، به بررسی عوامل مؤثر بر بینظمی در فضای شهری میپردازد. روش تحقیق این پژوهش پیمایش بوده و اطلاعات از طریق پرسشنامه جمعآوری شده است. بدین منظور 400 نفر از ساکنان شهر تهران با روش نمونهگیری خوشهایِ چندمرحلهای انتخاب شدند؛ در نهایت سه منطقۀ اقتصادی اجتماعی بالا (منطقۀ 4)، متوسط (منطقۀ 11) و پایین (منطقۀ 16) انتخاب شده است. نتایج حاکی از آن است که میزان کل بینظمی در میان شهروندان تهرانی در حد متوسط است. در تحلیل دومتغیره، همۀ متغیرهای مستقل با بینظمی در دو بعد آن رابطۀ معنادار و مثبتی داشتهاند. همچنین مؤلفههای ذهنی فرسایش سرمایۀ اجتماعی (بیاعتمادی اجتماعی، هنجارهای ذهنی مشارکت، احساس آنومی) توانستند 24 درصد و مؤلفههای عینی فرسایش سرمایۀ اجتماعی (ضعف روابط رسمی و غیر رسمی و ضعف کنترل اجتماعی) 19 درصد از تغییرات بینظمی در دو بعد آن (فیزیکی- اجتماعی) را تبیین کنند. در کل فرسایش سرمایۀ اجتماعی (عینی و ذهنی) توانسته است 42 درصد از تغییرات بینظمی را تبیین کند. تأثیر هر دو بعد بر بینظمی مثبت بوده است.
بینظمی فیزیکی- اجتماعی,فرسایش سرمایه اجتماعی,فضای شهری,شهروندان تهرانی
https://jrd.ut.ac.ir/article_65561.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_65561_1909bf414bc92a1b3c2b17fe4ebfce1c.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
1
2017
05
22
بررسی جامعهشناختی احساس محرومیت نسبی جوانان مناطق توسعهیافته و کمتر توسعهیافتۀ شهر تهران
101
120
FA
سعیده
امینی
استادیار جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی
saeedeh.amini280@gmail.com
نوید
عزتی
کارشناس ارشد جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی
navid.ezzati7@gmail.com
10.22059/jrd.2018.65562
جامۀ عملپوشیدن و بهفعلیترسیدن انتظارات امری است که هر انسانی خود را مستحق آن میداند، اما گسست بین نظام انتظارات افراد و نگرش آنان به امکان تحقق انتظار، سبب پیدایش احساس محرومیت نسبی در ساحت ذهنی افراد میشود. مقالۀ حاضر با هدف بررسی عوامل مؤثر بر احساس محرومیت نسبی جوانان مناطق توسعهیافته و کمتر توسعهیافتۀ شهر تهران تکوین یافته است. به منظور تحقق این هدف با اتکا به دیدگاههای نظری، چارچوب مفهومی مورد نیاز تدوین و در پرتو آن فرضیههایی مطرح شدند. با استفاده از روش پیمایش و آمارههای توصیفی و استنباطی، دادههای به دست آمده تجزیه و تحلیل شد. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران انتخاب شد، یعنی 400 نفر از جوانان منطقۀ 3 و 15، به عنوان توسعهیافتهترین و کم توسعهیافتهترین مناطق تهران. شیوۀ نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای است. نتایج نشان دادند احساس محرومیت نسبی جوانان منطقۀ 15 بیش از جوانان منطقۀ 3 است؛ همچنین سرمایۀ اقتصادی و فرهنگی جوانان منطقۀ 3 بیش از جوانان منطقۀ 15 است. از میان ابعاد محرومیت نسبی، ارزشهای محوری جوانان مناطق 15 و 3 به ترتیب پیرامون ارزشهای قدرت و ارزشهای رفاهی و قدرت است. افرادی که از سرمایۀ اقتصادی و سرمایۀ فرهنگی بیشتری برخوردار بودهاند، احساس محرومیت نسبی کمتری داشتهاند. علاوه بر این، مهمترین گروه مرجع جوانان منطقۀ 3 و منطقۀ 15 دوستان است. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد سرمایۀ اقتصادی بیشترین واریانس احساس محرومیت نسبی را تبیین میکند و پس از آن گروههای مرجع قرار دارد، سرمایۀ فرهنگی کمترین تغییرات محرومیت نسبی را تبیین میکند.
احساس محرومیت نسبی,سرمایۀ اقتصادی,سرمایۀ فرهنگی,گروههای مرجع
https://jrd.ut.ac.ir/article_65562.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_65562_3bcd2ca566753eade48bbbbd2cad5c91.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
1
2017
05
22
طراحی مدل اجرای خطمشیهای تعاون روستایی بر مبنای سیاستهای اقتصاد مقاومتی
121
144
FA
نسرین
خدابخشی
دانشجوی دکتری گروه مدیریت، دانشکده علوم انسانی، واحد ساوه، دانشگاه آزاد اسلامی، ساوه، ایران
khodabakhshi.n110@gmail.com
زین العابدین
امینی سابق
عضو گروه مدیریت، دانشکده علوم انسانی، واحد ساوه، دانشگاه آزاد اسلامی، ساوه، ایران
drsajadamini@yahoo.com
مسعود
قربان حسینی
عضو گروه مدیریت، دانشکده علوم انسانی، واحد ساوه، دانشگاه آزاد اسلامی، ساوه، ایران
masoodghorbanhosaini@yahoo.com
احسان
ساده
عضو گروه مدیریت، دانشکده علوم انسانی، واحد ساوه، دانشگاه آزاد اسلامی، ساوه، ایران
ehsan.sadeh123@gmail.com
10.22059/jrd.2018.65563
انتخاب ابزار مناسب برای اجرا یکی از مهمترین گامهای توفیق سیاستها و خطمشیهای عمومی محسوب میشود. بر همین اساس اگر الگوی موفقی در اجرا وجود داشته باشد، میتوان انتظار شکوفایی و توسعۀ همهجانبه را داشت؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف ارایۀ چارچوبی نظری و مدل پارادایمی از برساختهای شخصی اساتید و خبرگان خطمشیگذاری تعاون روستایی کشور به دنبال ارائۀ نظریۀ بومی به روش گراندد تئوری است. نمونۀ آماری 20 نفر از اساتید و خبرگان خطمشیگذاری تعاون روستاییاند که از آنها مصاحبه بعمل آمد. نتایج نشان میدهد اساتید و خبرگان قابلیتها و پتانسیلهای بالایی برای تبیین اجرای موفق خطمشیهای تعاون روستایی بر مبنای اقتصاد مقاومتی داشتهاند و از نظر آنان « اجرای موفق خطمشیگذاری تعاون روستایی بر مبنای درگیری همه جانبه فکری و عملی مردم و مجریانی است که توسعه روستایی را معیار اقتصاد مقاومتی و راه برون رفت از مشکلات اقتصادی کل کشور میدانند». اساساً سطح تعیینکنندگی اجرای موفق خطمشیهای تعاون روستایی در مسیر اقتصاد مقاومتی منوط به مؤلفههایی چون پیشبینی ابزاری در اجرا، فرهنگسازی، توانمندی بومی، مشارکت فعال، توجیه ذینفعان عمومی، اتکای به خود، بازخوردهای مثبت، بهینهسازی اقتصاد روستایی، توسعۀ منابع، همسویی منافع عمومی و فردی، توسعۀ روستایی و خودکفایی است.
اساتید و خبرگان خطمشیگذاری,اقتصاد مقاومتی,الگوی بومی,تعاون روستایی
https://jrd.ut.ac.ir/article_65563.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_65563_67163abbfa3b2e89f9e58c5c357ebfc0.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
توسعه محلی (روستائی-شهری)
2008-8981
2783-0748
9
1
2017
05
22
جاذبه و دافعۀ روستایی و تأثیر آن بر ماندگاری یا تمایل به مهاجرت در میان جوانان روستایی شهرستانهای هشترود و اسکو
145
170
FA
ولیاله
رستمعلیزاده
عضو هیئت علمی مؤسسۀ مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور.
vali.rostamalizadeh@psri.ac.ir
10.22059/jrd.2018.65564
مسئلۀ اصلی این تحقیق، شناسایی دلایل و عوامل مهاجرتهای روستا- شهری در میان جوانان و نقش جاذبهها و دافعههای روستایست. در این تحقیق با استفاده از روش پیمایش و نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای، جوانان 30-15 سالۀ ساکن در روستاهای شهرستانهای هشترود و اسکو مورد مطالعه و 769 پرسشنامه در این دو شهرستان تکمیل شد. نتایج تحقیق نشان میدهد جوانان روستاهای مورد مطالعه، دلایل مختلفی برای تمایل به ترک روستاهای خود و مهاجرت به شهرها داشتند. جستجوی شغل مناسب، کمبود امکانات زیربنایی، رفاهی و بهداشتی و نداشتن درآمد کافی در روستا از مهمترین دلایل تمایل به ترک جوانان روستاهای مورد مطالعه بوده است. مهمترین جاذبههای زندگی شهری نیز دسترسی به امکانات زندگی و رفاهی بیشتر، دسترسی آسان به فرصتهای اشتغال و رسیدن به آرزوها و دسترسی به امکانات آموزشی بوده است. در بررسی دافعههای روستایی نیز مشخص شد کمبود امکانات زیربنایی و رفاهی، بیکاری و نبود شغل مناسب و نداشتن امکانات آموزشی، فرهنگی و تفریحی به همراه نبود درآمد کافی و شرایط نامناسب اقتصادی از مهمترین دافعههای روستایی به حساب میآیند. تحلیلهای رگرسیون چندمتغیری نشان دادند بیکاری (دافعۀ روستایی)، نبود درآمد (دافعۀ روستایی)، نبود امکانات آموزشی (دافعۀ روستایی)، کمبود امکانات رفاهی (دافعۀ روستایی)، آرامش و آسایش زندگی (جاذبۀ شهر)، وضعیت اشتغال (شاغل نبودن) و تحصیلات دانشگاهی تمایل به مهاجرت را افزایش و متغیرهای پاسخگویی به نیازها و رضایت از امکانات و تسهیلات روستا، تمایل به مهاجرت را کاهش میدهند.
جوانان روستایی,جاذبۀ شهر,دافعۀ روستا,مهاجرت,ماندگاری
https://jrd.ut.ac.ir/article_65564.html
https://jrd.ut.ac.ir/article_65564_3466741515ebd6ea02890cb597f84897.pdf